کنار دریا با آب همزبان بودم
میان توده ی رنگین گوشماهیها
ز اشتیاق تماشا چو کودکان بودم
به موج های رها شاد باش میگفتم
به ماسه ها - به صدف ها - حباب ها- کف ها
به ماهیان و مرغابیان چنان مجذوب
که راست گفتی- بیرون از این جهان بودم.
نهیب زد دریا
که : ـ مرد!
این همه در پیچ و تاب آب مگرد
چنین در بن خس و خاشاک هرزه پوی- مپوی
مرا در آینه ی آسمان تماشا کن
دری به روی خود از سوی آسمان وا کن
دهان باز زمین در پی تو می گردد
از آنچه بر تو نوشته است - دیده دریا کن
زمین به خون تو تشنه است- آسمانی باش
بگرد و خود را در آن کرانه پیدا کن
(فریدون مشیری)
سلام من وبتونو دیدم وبرام جالب بود امیدوارم که موفق باشید.در ضمن خوشحال میشم که بهم سربزنید.
محبت کردن را از ماهی بیاموز
چون ازآب جدا شود می میرد
سلام شبت بخیر خوشحالم می کنی به کلبه درویشه منم سر بزنی
آخ که دوباره دلم هوای(( بی تو مهتاب شبی )) فریدون مشیری کردم ..................مرسی
غزال عزیز!
افتتاح وبلاگ قشنگتو که با شعر شاعر مورد علاقه من یعنی استاد مشیری مزین کردی بهت تبریک میگم و امیدوارم به جمع هزاران نفری که فقط وبلاگ می سازن و بعد مدتی فراموشش می کنن نپیوندی... منتظر مطالب تازه هستم...
امواج نوای تو به من میرسد از دور
دریائی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره توئی هرچه تو گوئی و تو خواهی...
موفق باشی...
۲۳/۱۰/۱۳۸۴
سلام غزال جون وبلاگ قشنگت مبارک.
موفق باشی .
سلام غزال عزیز
بلاگتو دیدم تبریک میگم و امیدوارم که روز به روز موفق تر باشی